کتاب باغ انگور باغ سیب باغ آیینه، بانوی ماه جلد 4

گفتگوی با صفیه مدرس، همسر سردار شهید مهدی باکری

از {{model.count}}
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • نویسنده: احد گودرزيانى، مرتضى سرهنگى
  • ناشر: سوره مهر
  • جلد: شوميز
  • قطع: پالتويي
فروشنده فروشنده: کارون آنلاین
آماده ارسال ناموجود
10,000 تومان
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

کتاب "باغ انگور، باغ سیب، باغ آیینه" داستان زندگی ساده و پرعظمت شهید مهدی باکری را روایت می‌کند. این اثر به قلم احد گودرزیانی و با پاسخ‌های همسر شهید، صفیه مدرس، نوشته شده است. کتاب از آغاز جنگ در ارومیه و لحظات پرتنش زندگی مهدی باکری تا پایان زندگی او در عملیات بدر می‌پردازد. از خواستگاری ساده این دو نفر تا لحظه شهادت شهید باکری، این کتاب قصه‌ای از ایثار، عشق و فداکاری را به تصویر می‌کشد. در این روایت، همراه با تلاش‌ها و فداکاری‌های مهدی و همسرش در دوران جنگ، مفاهیمی چون صبر و ایمان قوی‌تر از هر زمان دیگر نمایان می‌شود.

محصولات مرتبط

داستان زندگی ساده و پرعظمت یک سردار
کتاب "باغ انگور، باغ سیب، باغ آیینه" ما را به تماشای زندگی و عشق بی‌پیرایه‌ی "شهید مهدی باکری" می‌برد. این روایت به قلم "احد گودرزیانی" و با پاسخ‌های صمیمی همسر شهید، "صفیه مدرس"، تدوین شده است. از روزهای آغازین جنگ در ارومیه تا لحظات آخر زندگی این سردار بزرگ، ما با قصه‌ای از عشق، ایثار، و سادگی آشنا می‌شویم.

روایت یک ازدواج بی‌نظیر
داستان از خواستگاری متفاوت آغاز می‌شود؛ دیداری که در آن هیچ‌کدام حتی به چهره‌ی یکدیگر نگاه نمی‌کنند اما دل‌هایشان گواه بر همسفری ابدی است. مراسم عقد در نهایت سادگی برگزار می‌شود؛ مهریه‌ای نمادین شامل یک جلد قرآن و یک اسلحه کلت! فردای عقد، "مهدی باکری" عازم جبهه می‌شود و سه ماه بعد بازمی‌گردد تا زندگی مشترک خود را با صفیه مدرس آغاز کند.

زندگی در میان آتش و عشق
با انتقال باکری به اهواز، همسرش با شرایط سخت جابه‌جایی در شهرهای نزدیک مناطق جنگی کنار می‌آید. عشق، ایمان و صبر، پایه‌های زندگی آن‌هاست. این مرد که حتی در مراسم یادبود برادر شهیدش شرکت نمی‌کند تا مسئولیت‌های جبهه را رها نکند، نمونه‌ای بارز از فداکاری و ایثار است.

پایان درخشان یک حماسه
عملیات بدر در اسفند 1363 پایان‌بخش زندگی زمینی این سردار دلیر است. باکری در زلالی دجله به ابدیت پیوست، اما یاد و خاطره‌اش همچنان در دل‌ها زنده است.

در بخشی از کتاب باغ انگور باغ سیب باغ آیینه می‌خوانیم:

چهارده پانزده روز بعد از آغاز جنگ، مسئله خواستگاری پیش آمد. شهید باکری توسط یکی از دوستان معرفی شد. فهمیدم شخص شناخته‌ شده‌ای در شهر است، بنابراین درباره‌اش تحقیقاتی نکردیم. پیش از این من خیلی خواستگار داشتم، منتهی هر بار استخاره می‌کردم آیه می‌آمد که اگر صبر کنید زوج مطهری برای شما خواهد آمد.
شخصاً شناختی درباره آقا مهدی نداشتم. فقط یک‌ بار که فعالیتی در جهاد داشتم و به کارخانه قندی رفتیم که پدر آقا مهدی کارمند آن‌جا بود. خواهر ایشان هم با ما بود. خلاصه، شناخته شده بودند. یکی از خیابان‌های ارومیه هم به نام شهید علی باکری است. برادر آقا مهدی که سال 1352، رژیم شاه او را شهید کرده بود.
آقا مهدی، در زمان خواستگاری در شهرداری کار می‌کرد. محل شهرداری هم در میدان انقلاب ارومیه بود. آقای نادری، دوست شهید باکری، در شهربانی کار می‌کرد و در همین خیابان انقلاب، یک‌ بار به ایشان می‌گوید: «چرا ازدواج نمی‌کنی؟» وقتی آقای مهدی شرایطش را می‌گوید، آقای نادری با خانمش صحبت می‌کند و بعد ما را به آقای مهدی معرفی می‌کنند.
در این زمان، خانواده ما تازه از باغ انگور اطراف شهر آمده بود. ما دو ماه از تابستان را حتماً به باغ انگور پدرم می‌رفتیم و پانزدهم مهر (وقتی که برداشت محصول تمام می‌شد) به شهر می‌آمدیم. آن سال، ما در باغ بودیم که جنگ شروع شد و تازه از باغ به شهر برگشته بودیم و هنوز جابه‌جا نشده بودیم که خانم آقای نادری آمد و پیشنهاد ازدواج با آقا مهدی را به صورت خصوصی با من در میان گذاشت. گفت: «آقا مهدی از بچه‌های مذهبی شهر است، مسجدی است، خوب است. درباره او فکر کن.»

زندگی و حماسه شهید مهدی باکری: فرمانده‌ای از جنس ایثار  
شهید مهدی باکری (1333-1363) یکی از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس، به عنوان فرمانده لشکر 31 عاشورا، نقشی تأثیرگذار در عملیات‌های بزرگ جنگ تحمیلی داشت. او که از مبارزان پیش از انقلاب اسلامی بود، پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت‌های مهمی همچون شهرداری ارومیه و فرماندهی عملیات سپاه ارومیه را بر عهده داشت.

از مبارزه تا فرماندهی  
شهید باکری در جوانی با وجود نظارت شدید ساواک، به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. در دوران سربازی نیز با فرمان حضرت امام خمینی (ره)، از پادگان فرار کرد و به فعالیت‌های مخفیانه مشغول شد. بعد از انقلاب، به سپاه پاسداران پیوست و نقشی کلیدی در برقراری امنیت در مناطق غربی کشور ایفا کرد.

سادگی در زندگی و عشق  
ازدواج شهید باکری با "صفیه مدرس"، نمونه‌ای از زندگی ساده و متعهدانه او بود. مهریه همسرش تنها یک جلد قرآن و یک اسلحه کلت بود. دو روز پس از عقد، او عازم جبهه شد و این آغاز زندگی‌ای پر از ایثار و تلاش بود.

حضور در عملیات‌های بزرگ  
شهید باکری در عملیات‌های بزرگ مانند فتح‌المبین، بیت‌المقدس، خیبر و بدر حضور داشت. او با روحیه‌ای استوار و مدیریتی مثال‌زدنی، در آزادسازی مناطق استراتژیک و شکست نیروهای بعثی نقشی برجسته ایفا کرد. در عملیات بدر، او تا لحظه شهادت، نیروهای خود را در سخت‌ترین شرایط هدایت کرد.

شهادت و جاودانگی  
سرانجام این سردار بزرگ در تاریخ 25 اسفند 1363، در عملیات بدر و در هدایت نیروهای خود در شرق دجله، به شهادت رسید. پیکر او هنگام انتقال از هورالعظیم، هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و مفقود شد. 

نویسنده
احد گودرزيانى، مرتضى سرهنگى
ناشر
سوره مهر
جلد
شوميز
قطع
پالتويي
شابک
۹۷۸۱۱۴۹۲۹۱۹۳۱

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...