اسماعیل فرجوانی فرماندهٔ تیپ یکم لشکر هفت ولیعصر و در عملیات کربلای چهار فرماندهٔ گردان کربلا و غواصان پیشرو بود که در عملیات مذکور شهید شد. نویسنده در ابتدا خاطرات نیروهای گردان کربلا دربارهٔ فرمانده، اسماعیل فرجوانی، را از دو تن از دوستان حاج اسماعیل شنید و ثبت کرد. ارادت آنها به فرماندهشان بعد از ۳۵ سال بسیار جالب توجه است.
محصولات مرتبط
«ساعت از دو بعدازظهر گذشته بود. که یکمرتبه صدای انفجاری بلند شد. یاد هفت هشت روز قبل از مجروحیت نسرین افتادم که همان ساعتها صدای انفجاری پردهٔ گوشمان را درید؛ انفجاری مهیبتر از مسجد جوادالائمه. صدا به قدری نزدیک بود که فکر کردم نارنجکی توی حیاط ما انداختهاند و جلوی پایم منفجر شده است! ترسیده، چشم باز کردم. غبار جلوی چشمهایم را گرفته بود. خواستم قدم بردارم، دیدم زمین پوشیده از برادههای آهن شده است. در حیاط را باز کردم. مردم از کوچه و خیابان جدا میشدند و به طرف باغی که طرف راست خانهمان بود میدویدند. کوچه روی سر مردم میچرخید. یکی میگفت: «عراقیا پیشروی کردهان!» دیگری میگفت: «ورودی شهرن!» به مردم، که وحشتزده اینطرف و آنطرف میرفتند، گفتم به خانهٔ ما بیایید. فکر کردم یک لیوان آب که میتوانم دستشان بدهم تا ببینیم باید چه کار کنیم. طفلکم، نسرین، برایشان چای روبهراه کرد. هر که هر چه دیده بود تعریف میکرد. همهمهای شده بود.
دیدگاه خود را بنویسید