کتاب "بیقرار" به زندگینامه و خاطرات *حاج جعفر جنگروی*، جانباز فداکار و دوست نزدیک شهید *ابراهیم هادی*، میپردازد. حاج جعفر جنگروی که قهرمان کشتی بود، در باشگاه با ابراهیم آشنا شد و به تدریج مسیر زندگیاش را تغییر داد. او قهرمانی را به معنای خدمت به جامعه تعریف کرد و در پیروزی انقلاب اسلامی، همه داراییاش را فدای آرمانهای انقلاب کرد.متقی به کمیته پیوست و سپس به سپاه رفت، جایی که به عنوان اولین فرمانده سپاه خرمشهر در غائله خلق عرب منصوب شد. شجاعت و لیاقت او در مدیریت بحرانها، او را به یک الگوی بزرگ برای جوانان جنوب شهر تهران تبدیل کرد. عارف متقی در کردستان به اسارت ضدانقلاب درآمد و در شرایط دشوار، روحیهاش را حفظ کرد.این کتاب، داستانی الهامبخش از فداکاری و شجاعت عارف متقی را به تصویر میکشد و خوانندگان را با ارزشهای انسانی و ایثار آشنا میکند.
محصولات مرتبط
در همه تهران اعلام شد که نماز عید فطر روز پنجشنبه، شانزده شهریور، در منطقه قیطریه به امامت آیتالله دکتر مفتح برگزار خواهد شد.
صبح روز عید با جعفر و بچههای محل با چندین موتور و ماشین به سمت قیطریه حرکت کردیم.
کسی فکرش را نمیکرد. جمعیت بسیار زیاد بود. بعد از نماز شعارهای انقلابی مردم آغاز شد. جعفر پیشاپیش مردم شعار میداد و حرکت جمعیت را هدایت میکرد.
هنوز چند قدمی از حرکت جمعیت نگذشته بود که یک باره صدای شلیک و پرتاب گاز اشکآور جمعیت را متفرق کرد. وقتی آماده بازگشت بودیم اعلام شد فردا صبح میدان ژاله.
وقتی وارد خانه شدم دیدم مقدار زیادی پارچه و رنگ و قلم خریده. جعفر گفت: «برای فردا احتیاج به پارچه نوشته داریم. باید جمعیت را به طور منظم از میدان خراسان به سمت میدان ژاله (شهدا) حرکت دهیم.»
با اینکه تا آن موقع پارچهنویسی نکرده بودم اما تلاش خودم را انجام دادم. جعفر هم دست خودش را داخل قوطی رنگ قرمز برد و چند بار روی پارچه زد. اثر پنج انگشت او به یاد شهدا روی پارچه نمایان بود.
یک پارچه هم به رنگ خون آماده کرد که همه جای آن اثر دست بود. به یاد شهدای مظلوم انقلاب. بعد هم به خانه خودمان برگشتم.
فردا صبح زود از خانه خودمان به سمت هفده شهریور جنوبی حرکت کردم. خانه ما بین میدان خراسان و میدان ژاله قرار داشت.
در راه تمامی چهارراهها پر از مأموران ساواک و گاردیها بود. خود میدان ژاله هم پر بود از نظامیان حکومتی...
معرفی کتاب "بیقرار"
کتاب "بیقرار" به زندگی و خاطرات *حاج جعفر جنگروی*، جانباز فداکار و دوست نزدیک شهید *ابراهیم هادی*، میپردازد. عارف متقی، که خود قهرمان کشتی بود، در مسیر رسیدن به مدارج عالی ورزشی به شهرت رسید، اما آشنایی با ابراهیم هادی تغییر بزرگی در زندگیاش ایجاد کرد. او تصمیم گرفت که قهرمانی را در معنا و مفهوم جدیدی تعریف کند و به جای رقابت، به خدمت به جامعه بپردازد.
در پیروزی انقلاب اسلامی، متقی همه داراییاش را فدای آرمانهای انقلاب کرد و به کمیته و سپس به سپاه پیوست. او به عنوان اولین فرمانده سپاه خرمشهر در غائله خلق عرب منصوب شد و با مدیریت صحیح، توانست به آرامش این شهر کمک کند. متقی به کردستان رفت و در آنجا به اسارت ضدانقلاب درآمد، جایی که او و چند پاسدار دیگر برای اعدام آماده شدند. در این شرایط دشوار، او بر روحیه و شجاعت خود اصرار ورزید و یاد و خاطره دوستانش را زنده نگه داشت.
این کتاب به زیبایی داستانی الهامبخش از فداکاری و شجاعت عارف متقی و همچنین ویژگیهای انسانی او را به تصویر میکشد. خوانندگان میتوانند از این اثر درسهای بزرگی درباره جوانمردی و ایثار بیاموزند.
نویسنده این کتاب، با جمعآوری خاطرات عارف متقی، سعی در ارائه تصویری واقعی و جامع از زندگی و مبارزات این شخصیت ملی دارد.
*سردار شهید حاج جعفر جنگروی* در تاریخ 9 تیرماه 1333 در فریدن، اصفهان به دنیا آمد. او یکی از شخصیتهای برجسته دوران دفاع مقدس بود که در ابتدا به ورزش کشتی مشغول بود و در این زمینه قهرمان شناخته میشد. حاج جعفر پس از آشنایی با شهید ابراهیم هادی، مسیر زندگیاش تغییر کرد و به جبهههای جنگ پیوست. او از مبارزان با روحیهای مثالزدنی بود که تمامی سرمایهاش را در راه پیروزی انقلاب فدا کرد.
حاج جعفر به عنوان اولین فرمانده سپاه خرمشهر در غائله خلق عرب خدمت کرد و در طول جنگ به عنوان فرمانده عملیاتی در جبهههای مختلف فعال بود. او در 27 بهمن 1364، در عملیات فاو بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. او به عنوان جانشین فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا (ع) شناخته میشد و به عنوان نماینده ایران در کنفرانسهای بینالمللی، در کنار مبارزان در سوریه و لبنان نیز حضور داشت.
جعفر جنگروی نه تنها به خاطر کارنامهاش در میدانهای جنگ، بلکه به خاطر اخلاق و تعهدش به ارزشهای انسانی و اسلامی، همواره در یادها باقی مانده است.
دیدگاه خود را بنویسید