حمیدرضا فراهانی در این کتاب هربخش از روایتش را با سلام بر سردار شروع میکند. گویی نوشتههایش خطاب به خود اوست. سرداری که باید محتوای کتاب را میدیده و تایید میکرده است اما درست روزی که حاج قاسم قرار بود محتوای کتاب را بررسی کند، خبر شهادتش به گوش فرمانده میرسد. فراهانی در این کتاب سعی کرده روایات حضور خودش را هم در جبهه، خطاب به حاج قاسم بنویسد و این شیوه جالبی است که ابداع کرده و باعث شده بین مخاطب، راوی و سردار سلیمانی احساسی همسان ایجاد شود.
محصولات مرتبط
بچه های غواص با چشمهای نمناک به حاج قاسم نگاه میکردند.این حالت، نمایشی بود از دلشکستگی غواصها.چند روز منتهی به عملیات، موقع نماز همه چشمهایشان خیس بود و گردنهایشان به نشانۀ تواضع در مقابل محبوب کج.صحبتهای حاج قاسم به نقطۀ انتهایی رسید، او به امواج خروشان اروند که چند متر آن طرفتر پر شدت و سهمگین در جریان بود، اشاره کرد و با بغض گفت:« این آب را میبینید، این آب مهریه فاطمه زهراست. خدا رو به حق مهریه حضرت زهرا قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید.» بغض ها ترکید و گردان ۴۱۰ غواص در میان بلور اشکها غرق شد.
دیدگاه خود را بنویسید