کتاب نامزد گلوله ها، روایتی جذاب از زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به قلم مرتضی سرهنگی، توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است.نامزد گلوله ها، مسافرت کوتاهی است از صبح قنات ملک پرچشمه تا نیمه شب سرد فرودگاه بغداد.ادای دین مولف کتاب، مرتضی سرهنگی، به کسی که می دانیم ترکش ها و گلوله های بی معرفت، سال ها دنبال او بودند.سرهنگی این بار با قلم شاخص خود، مهم ترین رویدادهای زندگی حاج قاسم را برایمان روایت کرده است.
محصولات مرتبط
نوشتم نه به خاطر اینکه دورادور سلام و علیکی داشتیم و یکی دوبار هم به قاعده یک کف دست با هم نان و نمک خوردیم،
نوشتم نه به خاطر اینکه می دانستم بچه های لشکر 41 ثارالله را کم و بیش خودتان بزرگ کردید، بعد هم کتاب خاطرتشان را واو به واو خواندید و زیر سایه بلندتان لباس چاپ پوشیدند، تا خوش قوارگی بچه های لشکر را نشان دهید.
کتاب "نامزد گلوله ها" را درباره شما، برای جووان ها نوشتم، این دو کلمه را خودتان جایی گفته بودید، همان جایی که به شما گفتند بیایید و نامزد ریاست جمهوری بشوید، شما جواب داده بودید «من نامزد گلوله ها هستم».
***
وقتی قاسم سلیمانی همراه دیگر فرماندهان از هور برگشت، به کامیاران رفت، نیروهایش را جمع کرد و در مدتی کوتاه، 19 گردان به صف کرد، هشت گردان هم از لشکر قدس گرفت و به قرارگاه عملیاتی نزدیک هور برد.
نیروهای ایرانی در بیشتر عملیات های بعد از آزادی خرمشهر با سختی زیادی روبه رو شده بودند، گاهی هم به هدف هاشان نمی رسیدند.
آمریکایی ها و برخی حاکمان عرب، ماشین جنگی صدام را هر روز نونوار می کردند و می انداختند به جان نیروهای ایرانی، جتی ژنرال های شاه مثل ارتشبد غلامرضا ازهاری هم اطلاعات ارتش ایران را در اختیار عراقی ها می گذاشتند.
وفیق السامرایی مرد شماره یک اطلاعات ارتش عراق، این را در خاطراتش نوشته است.
محسن رضایی برای رها شدن از این بن بست تصمیم گرفت زمین جنگ را عوض کند.
طرح قرارگاه سری نصرت را همین روزها کشید و علی هاشمی را مخفیانه به فرماندهی این قرارگاه انتخاب کرد.
دیدگاه خود را بنویسید