مدیریت عشق مسئله کتاب شب صورتی است. داستان کتاب به مدیریت عشق یک نوجوان می پردازد. نوجوانی که در شهر یزد عاشق می شود و پیرمردی به کمک او می آید.کتاب شب صورتی نوشته مظفر سالاری است. این کتاب روایت احساسات و عشق یک پسر نوجوان است که ناگهان درگیر احساسات شدید میشود و حالا باید خودش را مدیریت کند.سینا پسر نوجوانی است که با دوستش رامین خیلی صمیمی هستند. اما یک چیز دیگر هم وجود داره، سینا عاشق خواهر رامین شده است. نگین همکلاسی خواهر سینا هم هست. سینا باید یاد بگیرد احساساتش را مدیریت کند اما چطور میتواند این کار را انجام دهد؟کتاب شب صورتی نوشته مظفر سالاری است و توسط دفتر نشر معارف منتشر شده است. داستان کتاب شب صورتی در یزد شهر خود نویسنده پیش میرود و داستان فضایی گرم و صمیمی و جذاب دارد و نویسنده در این رمان نیز مانند کتاب کتاب رویای نیمه شب نگاه مهدوی خود را حفظ کرده و در اختتامیه کتاب به نیمه شعبان و شخص امام زمان (عج) توجه دارد.
محصولات مرتبط
خودش را روی صندلی انداخت. قلبش شروع کرده بود به نقاره زدن. دست روی سینه گذاشت. شاید آمده بودند نمایشگاه را ببینند. از جا پرید. دست پاچه شده بود. نمی دانست توی آشپزخانه قایم شود یا اتاق خواب. به خودش گفت: «برای چی باید مثل دزدها قایم بشم؟ کار بدی که نکرده م. با این کارهای بچگونه، خودمو رسوا می کنم.»
خبری نشد. با احتیاط به پنجره نزدیک شد. صدای خنده شنید. از گوشۀ پرده به حیاط نگاه کرد. باورش نمی شد! پس از دو هفتۀ سخت، بالأخره داشت او را می دید. نگین و خواهرش هر کدام، خوشه ای انگور را زیر شیر حوض شستند و رفتند روی تاب نشستند. می گفتند و می خندیدند و آرام تاب می خوردند. نگین شبیه رامین می خندید.
یک دستش را دور شانۀ ریحانه انداخت و با دست دیگر، خوشۀ انگور را بالای سر او گرفت تا قطره های آب، روی سر و صورتش بریزد. یک چشم نگین به پنجره های بالای ایوان بود تا کسی او را در آن حال نبیند. ریحانه خواست تلافی کند که نگین پایین خوشه اش را گاز زد. باز خندیدند. سینا بی صدا می خندید، گرچه به نظرش عادلانه نبود که خودش آن قدر به او فکر کند و او این قدر بی خیال و شاد باشد!
در خیالش هم نمی گنجید بتواند پس از آن شب صورتی، او را مخفیانه و آن همه نزدیک، تماشا کند. هم از دزدانه دید زدن، بدش می آمد، هم آرزویش این بود که تا ابد، پشت آن پنجره بایستد و تماشایش کند.
دیدگاه خود را بنویسید