کتاب "آب هرگز نمی میرد" روایت جانبازی است که از ابتدای دوران دفاع مقدس حضور فعالانه ای داشت. وی از ابتدای سال 62 فرمانده گردان 152 حضرت ابوالفضل (ع) لشکر 32 انصارالحسین (ع) بود که در این گردان تا بعد از عملیات کربلای 5 در سال 65 حضور داشت و به تعبیر سردار حسین همدانی نقش او در عملیات مرصاد مغفول ماند. حاج میرزا محمد سلگی راوی کتاب آب هرگز نمی میرد متولد نخستین روز فروردین ماه سال 1335 از روستای هادی آباد در فاصله 25 کیلومتری شهرستان نهاوند است که سومین فرزند خانواده شیخ علی محمد سلگی است.
محصولات مرتبط
برشی از کتاب آب هرگز نمی میرد:
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آنها شورت پارچهای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم. روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه میکرد. هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانههای اشک را روی صورت فرمانده لشکر میدیدم که دست توی موهایم میکشید و دلداریم میداد. در بیمارستان همان پوست نیمبند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوانها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز. ظرف یک ساعت اتاقی که بستری بودم از همرزمان پر شد. آمده بودند که خون بدهند، علی چیت سازیان پیشقدم شد و اولین کیسه خون را او داد و چند نفری که گروه خونشان میخورد خون دادند. چشم در چشم علی چیت سازیان داشتم، اگر میدانستم این آخرین بار است که او را میبینم، هرگز چشمانم را نمیبستم اما از اینکه خون شیرمردی مثل علی چیت سازیان در رگهایم جاری میشد احساس خوبی داشتم. خیلی زود خبر مجروحیتم تا قرارگاه نجف رفت. فرمانده سابق لشکر ما حاج مهدی کیانی معاون قرارگاه نجف شده بود اما قبل از آمدن او از هوش رفتم.
در مراسم ششمین پاسداشت ادبیّات جهاد و مقاومت که صبح امروز (چهارشنبه) در حسینیهی امام خمینی (رحمهالله) شهر همدان برگزار شد، از تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «آب هرگز نمیمیرد» رونمایی شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب -که روایت دوران حضور جانباز سرافراز سردار میرزامحمد سُلگی در دوران دفاع مقدس در کسوت فرماندهی گردان ۱۵۲ حضرت اباالفضل در لشکر انصارالحسین (علیهمالسلام) همدان و به قلم آقای حمید حسام میباشد- بدین شرح است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
سلام بر یاران حسین (علیهالسّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانههایی چون سُلگی و خوشلفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ...
در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شدهاند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالیمقام علی چیتسازیان نیز دارای همین برجستگیها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.
دیدگاه خود را بنویسید