این کتاب داغ ترین اثری است که از کف خیابان تا حیاط دانشگاه، از مولوتوف تا تریبون آزاد، از دانشجو تا شهرآشوب را برایتان بازگو میکند و اولین اغتشاشات قرن جدید ایرانمان را با به تصویر میکشد. نویسنده این کتاب سعی دارد به موضوع اعتراضات و شبهات پیرامون آن در قالب داستان بپردازد.
محصولات مرتبط
کتاب سه نیمه سیب، بر اساس خاطرات خدیجه شاد مادرشهیدان مدافع حرم مصطفی و مجتبی بختی اثر محمدمحمودی نورآبادی
کتاب مسافر انارستان، زندگینامه داستانی شهید عبدالنبی یحیایی اثر لیلا خجسته راد
سهراب: حالا نگفتی برای چی تو این شلوغی ها اومدی تو خیابون دخترجون، مگه کلاس هاتون شروع نشده؟ یا نکنه
می خوای چهار سال دیگه وزیر بشی؟
آنیتا: وزیر؟!
سهراب: بله دخترجون، وزیر! تو کشور ما به جای اینکه مثل ترکیه برخورد بشه، خیلی از کسایی که تو سال 88 از شلوغی ها حمایت کردن، 4 سال بعد مهمترین پست های حکومتی رو گرفتن.
آنیتا: پسرجون مگه خودت چند سالته که بهم میگی دخترجون؟ ما حقوق اولیه مون رو بگیریم، وزیر و وکیل شدنمون پیشکش. جنگ ما برای آزادیه، برای اینکه خودم در مورد لباس پوشیدنم تصمیم بگیرم، برا حجابی که با زور بهمون تحمیل می کنن، برا حجاب اجباری.
سهراب: حجاب اجباری؟ هه! شوخی قشنگی بود! مگه ما تو کشور حجاب اجباری داریم؟ جایی نگی اینو بهت می خندن...
مثلا دانشجو هم هستی؟ دخترجون ما پوشش اجباری داریم مثل همه جای دنیا، مثل همون خانمی که تو هلند بالاتنه اش رو لخت کرده، همون خانم شیرده منظورمه، یک جاهایی از بالاتنه اش رو چسب زده بود؛ می دونی چرا؟ چون تو همون کشور ها هم قوانینی واسه پوشش دارن که اگه خلاف شون عمل کنی دست گیر میشی؛ که برا سن شما نمی تونم بیشتر از این باز کنم، برات مناسب نیست عمو جون. مثلا همون جا تو همون کشور آزاد اگه کسی پایین تنه اش رو برهنه کنه، جرم محسوب می شه و پلیس دست گیرش می کنه. پس قانون پوشش برای همه دنیاست و شهرام بهرامم حالیش نیست. حتی دختربچه های دبیرستانی تو کانادا که به زیاد بودن پوششون تو مدرسه اعتراض کردن، پلیس دست گیرشون کرده چون پوشش تو کشورشون یه قانونه و کسی که اون رو نخواد آزادی خواه نیست، قانون شکنه.
دیدگاه خود را بنویسید